بابکبابک، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

بابک پسرم

بابک در 18 ماهگی

1393/12/12 10:37
نویسنده : سارا آقایی
669 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم تقریبا شش ماه از آخرین پستی  که گذاشتم میگذره منو ببخش مامانی !! هر روز با خودم میگفتم برم  ویلاگ گل پسری رو بروز کنم ولی مشغله زیاد و کار و زندگی و بچه داری فرصتی برام نمیذاشت از طرفی با خودم میگفتم  چی بنویسم آخه مگه میشه شیرینکاری های گل پسرم رو توصیف کنم؟؟؟؟آخه چطور بگم که چقد شیرین و خوشمزه ای ؟ و ما با دیدن شیرین کاریهات چه حالی بهمون دست میده؟ غرق در لذتی هستیم که وصف شدنی نیست....

روزی هزار بار خدا رو بخاطر داشتنت شکر میکنم...خدایا شششششکککککککرررررررررتتتتتت!!!! هرچه قدر خدا رو شکر میکنم دلم خنک نمیشه و آروم نمیشم!  هنوز باورم نشده که پسر منی!  بچه ی من و بابایی! اغلب اوقات پیش میاد که در حین نگاه کردن بهت یهو به بابا میگم : محسن! بابا میگه : چیه؟؟ میگم : این بچه ی ماست! باورت میشه؟؟؟؟ بابا میگه: بله...

پسرکم از خصوصیات اخلاقیت که کاملا واضحه مهربونی و خونگرمی و اجتماعی بودنته. از جمع خیلی خوشت میاد و هیچ ترس و خجالتی از روبرو شدن با آدم های جدید نداری . بشدت از جمع انرژی میگیری و با دیدن آدم ها فورا شروع به حرف زدن به زبون خودت و رقصیدن و حرکات موزون و شیرین کاری میکنی و با دستت اشاره به  اشیا مختلف میکنی و میخوای بهشون نشون بدی .پنج شش تا چیز پشت سر هم در جهات مختلف بهشون نشون میدی.بنظرم این حرکتت خیلی شیرینه...

از اینکه پسر بچه شیرینم شاده خیلی خوشحالمممممم.به محض شنیدن یه آهنگ شاد شروع به رقصیدن میکنی و متناسب با آهنگ حرکاتت رو تغییر میدی . کاملا مشخصه استعداد رقص فوق العاده ای داری. از این که هوش جسمانی بالایی داری خوشحالم و خدا رو شکر میکنم.

قبلا وقتی پرستار بعد از اومدن من به خونه  میرفت گریه میکردی و مخواستی همراهش بری ولی الان دیگه به محض اینکه من به خونه میام شروع میکنی به شیر خوردن و در همون حین به پرستار بای بای  میکنی و  بوس میفرستی ...یعنی اینکه برو..... گریه هم نمیکنی که باهاش برم...دیگه پذیرفتی انگاری.

یه سری کلیپ انگلیسی زبان تو گوشیم  دارم که از بین همه اونا اون کلیپ هایی که آموزنده هستن رو دوس داری ( مثلا اونا که رنگ ها یا اعضای بدن یا حرف الفبا و... رو آموزش میدن) و بهشون دقت میکنی و کلیپ هایی که مطلب خاصی رو آموزش نمیدن و فقط تشکیل شده از چنتا قافیه و ریتم رو یهکم نیگاه میکنی و بعد دکمه بک گوشیم رو میزنی بعضی هارو به محض ااینکه شروع به پخش میکنه خارج میشی ازش...خخخخ ....یعنی اصلا  دوسش ندارم..... عاشق کلیپ های آموزش الفبا هستی و با زبون خودت باهاشون میخونی و آهنگش رو اجرا میکنی. اصلا کل روز در حال خوندن و زمزمه کردن  A B  C D E  F G....  هستی یا جدیدا این آهنگ رو هم میخونی  A makes 'a, B mqakes 'b',..... البته شما میگی ( a a A) (mm Ma).....   و از ما میخوای که باهات همراه شیم و وقتی که ما هم شروع به همراهیت میکنیم از خوشحالی بلند بلند میخندی.

خیلی هم علاقه به حروف الفبای انگلیسی داری و هر جا ببینی تشخیص میدی که اینا حروف هستن و شروع به خوندن ABC میکنی .هر جا هم حرف H  رو ببینی میگی Hand یا Hen . اخه یه بار نوشته ی(HSE) روی آستین تی شرت بابا توجهت رو جلب کرد و همش انگشتت رو میذاشتی رو حرف H  و حسابی ذهنت درگیرش شده بود بابا گفت H مثل Hen مثل Hand و شما از اون به بعد هر جا ببینی میگی Hand. یه بار رفته بودم مرکز خرید شما رفتی سمت یکی از مغازه ها و با دستت اشاره میکردی به تابلو ی بالای مغازه و یه چیزی میگفتی من که صدات رو نمیشنیدم اومدم نزدیکت شنیدم که داری میگی Hand و یه نگاه به تابلویی که بهش اشاره میکردی انداختم دیدم نوشته Hydroderm  ..... هیچی دیگه یه ماچ آبدار از اون لپ گل گلیت گرفتم. یه بارم کفش مامان جون رو دیدی و به سگکش که شکل H بود اشاره کردی و گفتی Hen.... ماشالا....

یه مدت فلش کارت های انگلیسی باما رو کار میکردم باهات. به این شکل که به سرعت  جلو چشت تصاویر رو  فلش میزدم و اسمش رو میگفتم ولی بعد به علت اینکه اسم تصویر هم زیرش نوشته شده بود از این کار منصرف شدم چون شنیدم که زیر شش سال نباید آموزش نوشتاری و خوندنی به بچه داد . همه رو جمع کردم و گذاشتم یه گوشه ولی دیدم که خودت خیلی علاقه داری و میری میاریشون یکی یکی به ما نشون میدی و از ما میخوای که بهت بگیم اون تصویر اسمش چیه.خلاصه واست حالت بازی داره و من جلوتو نمیگیرم آخه لذت میبری بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای با این کارت ها مشغول میشی مخصوصا احساس میکنم بخاطر نوشته هاشون بهشون علاقه داری چون همش نگاهت رو نوشته هاس .انگار خیلی واست این نوشته ها و پیچ و خم حروف عجیبه... خیلی ذهنت رو درگیر خودش میکنه....

قربون ذهنت برم که خیلی مشتاق و کنجکاو یادگیریه....خیلی ها که باهات صحبت میکنن میگن موقع حرف زدن با بابک متوجه میشیم که خیلی به حرف ها و چیزهایی که بهش نشون میدیم دقت میکنه و به فکر فرو میره....

خب عزیزم واسه امروز کافیه. نوشتنی  زیاد دارم از گل پسرکم  بزودی میام و بقیه رو میگم....

پسندها (1)

نظرات (2)

پرنیان
12 اسفند 93 11:35
الهی هزار ماشالا عزیزم
زن عمو آذی
12 اسفند 93 13:26
الهی دورت بگردم پسرکم دلم برات یه ذ ره شده روز شماری میکنم عید ببینمت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بابک پسرم می باشد