بابک عزیزم

عزیز نازنینم امروز 41 روزت تمام شد و داری وارد 42 روزگی خودت میشی.دارم بهت نگاه میکنم که مثل فرشته ها تو تختت خوابیدی. صورتت رو می بینم که چه معصوم و نازه. خداااااااااااااااااااااااا!شکرت!هزار مرتبه!

خدایا شکرت که این گل پسرو به من دادی!! روزی هزار بار اینو میگم.با تمام وجودم دوست دارم.عاشقتم.نمیدونی چه حسیه! چه حس قشنگیه! نمیدونی چقدر خوشحالم! از ته ته قلبم خوشحالم که تو رو دارم.احساس خوشبختی میکنم بیشتر از همیشه. همش بهت میگم یعنی تو پسر منی؟؟؟!! تو بوذی تو شکمم؟؟؟ تو شکمم چیکار میکردی؟ اون تو هم اینقدر کارهای با مزه انجام میدادی؟؟؟

امشب ساعت 10 شیرخوردنت تمام شد و تو بغلم به خواب ناز رفتی بعد دوتا آروغ زدی و طبق معمول این چند روز بالا آوردی و از خواب بیدار شدی.گذاشتمت تو گهواره ات و در حالی که یه آهنگ لالایی واست گذاشته بودم و خودم هم باهاش زمزمه میکردم تابت دادم و خوابت برد.الهی فدات شم که اینقدر خوابت نازه!

رو سقف آسمون ما خاله ستاره میدونه

که باز شب اومده از راه خاله ستاره میدونه

بخواب عزیزم خاله پیشت میمونه

نگاه کن به اون بالا

ابرا اومدن پیش ما

چه آسمون خوشکلی

برق میزنن ستاره ها

دستشونو میدن به هم

نگاه کن چه شکلین

مهمون ماه نقره ای

تو آسمون آبین

لالا لالایی لالایی لالایی

باید 12 بیدار میشدی ولی نمیدونم چرا هنوز خوابیدی؟! حتمن  حداکثر تا ساعت1 بیدار میشی و شیفت شبانه ام شروع میشه.اکثر شبها از ساعت 11 یا 12 بیدار میشی و تا 3 یا 4 صبح بیدار میمونی .شیر میخوری پی پی میکنی نق میزنی میخندی پستونک میمکی... بعدش 3 یا 4 ساعت میخوابی.منی که قبلا 11 شب میخوابیدم حالا پا به پای گل پسرم بیدارم. خسته هم نمیشم کلی لذت میبرمبه شرطی که بعدش بخوابی.بعضی شبا تا صبح بیداری دل درد داری یا همش بالا میاری و من همش دلم واسه پسرکم میسوزه.دوست دارم یه کاری واسش کنم که اذیت نشه پسرکم.هر کاری که به دهنم برسه و یاد گرفتم انجام میدم اکثر  نیمه شبا تو نی نی سایت تاپیک ایجاد میکنم و سوال میپرسم ولی نی نی سایت شبا خلوته و معمولا جواب درست حسابی نمیگیرم.خلاصه سوالامو از خاله ها مامان جون و زن عمو آذر و اکرم میپرسم غالبا.

الان داری به خودت کش و قوس میدی کم کم داری بیدار میشی .پس باقی حرفا بمونه واسه بعد...