یه سری از لوازم بابک جون
بابکم بالاخره همت کردم و اومدم نشستم یه سری از عکساتو کوچیک کردم که بتونم اینجا واست بذارم.
اول هدیه های خاله ها رو ببین پسرم. خاله ها خیلی دوست دارن کلی ذوقتو میکنن میدونم که شما هم خیلی اونا رو دوست داری آخه دل به دل راه داره:
دست گلشون درد نکنه.
حالا اینم از آش 7 ماهگیت که مامان جون و خاله ها زحمتش رو کشیدن. البته من و بابا اون روز نبودیم چون رفته بودیم خونه ی عمو صادقت.واسه ما هم کنار گذاشتن وقتی برگشتیم ازش خوردیم:
اینم یه سری دیگه از خریداته که از خیابون بهار خریدیم:
البته پاپوش قهوه ایه هدیه خاله زهراست.
اینم وان و تشتته.وای!!!! میدونم خیلی توش آب بازی میکنی. ایشالا!
اینم یه سری دیگه از لباساته:
به سلامتی تنت کنیم پسرم.
حالا رسیدیم به عکسای آماده کردن ساک نوزاد واسه زایشگاه:
اینم یه سری لباس نوزادی خیلی لطیفه که مامان جون پارچه خرید داد به عمه فریده واست دوخت:
اینم عکس مامان جون در حال ذوختن دکمه ی لباس نوزادیت (لباس مل مل)
فدای دستای مهربون مادرم:
البته حوله و پارچه واسه خشک کردن نی نی هم گذاشتم تو ساکت ولی ازشون عکس نگرفتم متاسفانه. ساک مادر و پدر رو هنوز آماده نکردم اگه بتونم فردا آمادشون کنم خیلی خوب میشه.
اینم عکس تخت گل پسر:
البته آویز تختت رو هنوز نصب نکردیم. فکر کنم خیلی ازش خوشت بیاد و کلی باهاش سرگرم بشی پسرکم.
پسرکم خب زود بیا دیگه دلمون واست تنگ شده.